تخریب سرزمین یا بیابان زایی در مناطق خشک و نیمه خشک تا نیمه مرطوب مقوله ایست که توجه متفکران جهان را به خود جلب کرده و کنترل و کاهش عوامل بیابان زایی در سرلوحه کار ارگان های بین المللی قرار گرفته است.استفاده غیر اصولی از منابع طبیعی و اراضی کشاورزی در این مناطق به دلیل افزایش جمعیت و نیازهای بشری موجب کاهش توان تولید این مناطق شده و در روند تخریب و گسترش اراضی بی حاصل رو به افزایش است.شدت بیابان زایی و عواقب ناگوار آن در دو دهه اخیر به خصوص در افریقا و آسیا سبب گردیده تا وجدان جهانی بیدار گشته و در صدد یافتن راه چاره برآیند.در اواخر دهه 1960 و اوایل 1970 در آفریقا موضوع بیان زایی به عنوان یک معضل جهانی تایید و در کنفرانس سران ریو در سال 1992 مطرح گردید و بعد از تلاش های مستمر در سال 1994 معاهده مبارزه با بیابان زایی ملل متحد تدوین شد.در 15 اکتبر 1994 این معاهده به امضاء رسید که ایران سومین کشور امضاء کننده آن بود.با تلاش های مستمر این کنوانسیون در تاریخ 9/10/75 این معاهده از تصویب مجلس شورای اسلامی گذشت و ایران به صورت یکی از اعضای متعاهد آن درآمد.بر اساس مصوبه این کنوانسیون هر ساله 17 ژوئن که مصادف با خرداد ماه است به عنوان روز جهانی بیابان زدایی نامگذاری شده است.
از نظر این کنوانسیون بیابان زایی به معنی تخریب سرزمین در مناطق خشک،نیمه خشک،تا خشک نیمه مرطوب ناشی از عوامل مختلف از جمله تغییرات آب و هوایی و فعالیت های انسانی می باشد و بیابان زدایی فعالیت هایی را شامل می شود که بخشی از توسعه جامع سرزمین در مناطق خشک،نیمه خشک،نیمه مرطوب را در راستای توسعه در بر گرفته و هدف آن عبارت است از :
1- جلوگیری و یا کاهش تخریب سرزمین
2- احیای زمین های جزئا تخریب شده
3- احیای زمین های جزئا بیابانی شده
برای بیابان تعاریف متعددی بیان شدهاست. در همه این تعاریف به دو ویژگی اغلب بیابانها یعنی کمبود بارش و تبخیر زیاد تاکید میشود.
در زمین چند نوار عمده بیابانی وجود دارد که مهمترین آنها در نیمکره شمالی از مجاورت اقیانوس اطلس تا حدود چین است که شامل صحرای بزرگ آفریقا، بیابان عربستان، ایران، ترکمنستان، گبی وتار میباشد.
اگر بيابان زايي را بر اساس تعريف كنوانسيون بيابان زايي تعريف كنيم؛ مي گويد تخريب سرزمين در مناطق خشك و نيمه خشك و خشك نيمه مرطوب در اثر عواملي مانند عوامل انساني و عوامل طبيعي. در زمان حاضر عوامل طبيعي، آنچنان نقشي در بيابان زايي ندارند البته خشك ساليهايي كه به وقوع ميپيوندد بيابان زايي را تشديد ميكند ولي در ايران ما اين عوامل انساني هست كه بيشتر باعث بيابان زايي ميشود و شايد مهمترينش افزايش جمعيت باشد. ما در سي چهل سال پيش اين جمعيت را نداشتيم. ببينيد جمعيت ما در چهل سال پيش چقدر بوده و الان چقدر است؟ فشار اين جمعيت هم مخصوصا جمعيت روستايي روي زمين هست . اجازه بدهيد مثال ملموس تري در ارتباط با اين موضوع و ارتباطش با بيابان زايي ارايه كنم. هرچند امكانات روستا ها در حال حاضر نسبت به چند دهه پيش تغييرات قابل توجهي داشته است و حقيقتا از لحاظ تامين آب و برق و امكانات مشابه با قبل قابل مقايسه نيست ولي آيا در همين مناطق، بيابان زايي نسبت به قبل كمتر شده است ؟ 20-30 سال قبل روستايي كه 20 يا 30 خانوار جمعيت داشت اكنون دو برابر شده است مسلما اين تعداد افراد در روستا به كار كشاورزي يا دامداري مشغولند. از طرفي براي كشاورزي در مناطق بياباني زمين و آب محدود است پس با اين وجود روستايي يا بايد به شهر بيايد و جذب كارهاي كاذب شود و يا در روستا زمين بيشتري اضافه كند و كار كشاورزي كند. زمين بيشتر هم آب بيشتر مي خواهد در بيابان كه نمي شود ديم كاري كرد! آنگاه بدون توجه به امكانات سفره آب زيرزميني و آبخوان ها اقدام به حفر چاه عميق مي كنيم! آب پمپاژ مي شود ، با پمپاژ بي رويه آب، علاوه بر آنكه سطح آب زيرزميني پائين ميرود ، تعادل هيدرو استاتيك بين آب شور و آب شيرين بهم ميخورد. آب شيرين كه پمپاژ شد آب شور زير زمين به طرف سفرهي آب شيرين هجوم مي آورد و در پمپاژهاي بعدي يواش يواش آب شور ميشود، آب شور كه بالا آمد در سطح زمين خاك را شور ميكند خاك كه شور شد محصول كم ميشود كيفيت محصول كه پايين آمد زمين همجوار و جديد بزير كشت مي رود و اين روند ادامه مي يابد تا وقتي كه به خود مي آييم و مي بينيم كه در روي زمين شوره زار و كوير درست كرده ايم و در زير زمين سطح سفره آب آنچنان افت كرده كه بايد چاه را كف شكني كنيم. ايكاش كه كار به همين جا ختم مي شد.
در حال حاضر اين پديده بيابانزايي و كوير زايي در بسياري از مناطق ايران بصورت يك چالشاساسي و جدي بروز كرده است كه نمونه بارز آن را مي توان در استان كرمان سراغ گرفت. بطور مثال در دشت رفسنجان كه در اوايل انقلاب پمپاژ چاهها در عمق 50 تا 80 متري از سطح زمين قرار داشت اكنون به 300 متر و بيشتر افزايش يافته و كيفيت آن نيز در بسياري از مناطق در نتيجه نفوذ آبهاي شور مورد تهديد جدي قرار گرفته و از بد به بدتر تبديل شده است. كارشناسان پيش بيني مي كنند در صورتي كه چارهاي براي انتقال آب به اين دشت صورت نگيرد (انتقال بين حوضهاي آب) تخريب باغات و سفرههاي آب زير زميني ادامه مي يابد و سالانه حدود پنج هزار هكتار از باغهاي پسته با شيرابه كوير كه از اعماق بيش از 300 متر پمپاژ مي شود, شور و قليايي مي شود. به اين ترتيب در يك مقطع زماني بيست ساله كليه اين باغات به شهر سوختهاي تبديل خواهد شد كه شايد اصلاح آنها حتي با انتقال آب كافي و با كيفيت مطلوب هم ديگر امكانپذير نباشد و در يك كلام تبديل به بيابان خواهند شد.
تنظيم وگردآوري : واحد ايمني بهداشت ومحيط زيست
شركت گاز استان گيلان